شبکه چهار - 6 بهمن 1402

ولایت علی ع، باطن و ظاهر ۱. ولایت علی ع، از "حشر فردی" تا "حشر جمعی" ۲. ولایت علی ع، پاسخگویی به خدا و به خلق

بسم‌الله الرحمن الرحیم

یک تعبیری حضرت امیر(ع) دارند خطاب به این تیپ فکری که الآن هم هستند و آن موقع هم بودند می‌گفتند متدین هستیم آنچه که دین در عبادات و مستحبات و واجبات از ما خواسته شخصی انجام می‌دهیم اما حالا حکومت و معاویه خیلی فرقی نمی‌کند مهم نیست که حکومت چه باشد؟ما می‌توانیم در عراق و کوفه باشیم می‌توانیم به دمشق برویم و حکومت آن‌ها باشد. ما کار خودمان را می‌کنیم ببینید حضرت امیر(ع) به این طرز فکر چه جوابی می‌دهند. می‌فرمایند: «الواجِبُ فی حُکمِ اللّهِ وحُکمِ الإِسلامِ عَلَى المُسلِمینَ...» این مسئله مسلمین مستحب نیست که شد شد نشد نشد ما بی‌طرف و بی‌تفاوت هستیم برای ما مهم نیست ما کاری به سیاست و حکومت نداریم. فرمودند واجب است فی حکم‌الله، در حکم خداوند آیین‌نامه اسلام برای مسلمان‌ها و سبک زندگی اسلامی است بعد «أن لا یعمل عملاً» هیچ عملی انجام نمی‌دهید «ولا یقدموا یداً ولا رجلاً» دست از پا تکان ندهید و حرکت نکنید هیچ کاری نکنید «قبلَ أن یَختاروا لِأَنفُسِهِم إماما عَفیفا عالِما وَرِعا، عارِفا بِالقَضاءِ وَالسُنَّةِ،» مگر این که اول تکلیف خودتان را با حکومت روشن کنید و تکلیف سیاسی‌تان را بفهمید. چرا؟ چون اگر حکومت دست افراد فاسد و خائن و ظالم افتاد یا بی‌دین یا وابسته، یا ترسو، سوء استفاده‌چی، یا جاهل و احمق، سفیه، یک مرتبه حساب اسلام را در کل جامعه می‌رسند. حساب همه خانواده‌ها را با هم می‌رسند یعنی یک نفر – ده نفر در یک جلسه و دولتی بیایند و مجلسی و دستگاه قضایی بیایند، رسانه، دانشگاه، آموزش و پرورش، یک مرتبه یک ملت را و یک نسل را نابود می‌کنند لذا حضرت امیر(ع) فرمودند که اشتباه می‌کنید حالا ما به بقیه عبادات و کارهایمان می‌رسیم باز اگر فرصت شد سر مسئله سیاست و حکومت توجه می‌کنیم! این هم حالا یک بخشی از دین است! می‌فرمایند که بر شما واجب الهی است «لایعلموا عملاً» هیچ عملی را قبل از آن انجام ندهند و هیچ چیز مقدم بر آن نیست و دست جلو نبرند یعنی اقدام نکنند پایشان را حرکت ندهند یعنی جایی نروند «قبل أن یختاروا بأنفسهم» قبل از این که تکلیف خودشان را با مسئله حاکمیت، سیاست و رهبری روشن بکنند که دنبال چه کسی راه می‌افتی و در چه جبهه‌ای هستید؟ ما در هیچ جبهه‌ای نیستیم. تو هم که می‌گویی نیستی هستی، تو در جبهه دشمن قرار می‌گیری یا سکوت تو در خدمت آن‌ها قرار می‌گیرد. لذا قرآن می‌فرماید همه امام دارند یک عده دنبال امامانی هستند پیروانشان را به سمت بهشت و سعادت و رستگاری هدایت می‌کنند و یک عده هم امامانی هستند که پیروان‌شان را به سمت نار می‌برند به سمت بیچارگی و نابودی می‌برند. همه شما در جبهه‌ای هستید حتی آن‌هایی که می‌گویند در جبهه‌ای نیستم او بی‌طرف نیست حتی وقتی در نبرد حق و باطل می‌گویید من بی‌طرف هستم یعنی حق را تنها گذاشتید و حق را تضعیف کردید و باطل تقویت شد. بنابراین حضرت امیر(ع) فرمودند که اشتباه نکنید قبل از هر مسئله‌ای تکلیف‌تان را با ظلم و عدل اجتماعی و مسئله فلسفه سیاسی‌تان باید روشن کنید. اول انتخاب کنید، «اماماً عفیفا» باید در جبهه‌ای باشید که رهبران آن جبهه چه کسانی هستند؟ 1) عفیف و پاک باشند نه ناپاک و فاسد. دیگر چی؟ 2) «ورعاً» خودنگهدار باشند. وقتی به یک جان و مال و ناموس و امکاناتی می‌رسند زود دست دراز نکند بر خودش مسلط باشد و تقوای سیاسی و حکومتی داشته باشد «ورعاً» با هر کسی بیعت نکنید دنبال هر کسی راه نیفتید. و دیگر 3) «عارِفا بِالقَضاءِ وَالسُنَّةِ» قضا یعنی میزان عدالت و داوری را درست بشناسد «والسنت» یعنی قوانین اسلامی را درست بشناسد و به این‌ها عارف و آگاه باشد یک آدم مسلمان عوام بی‌سواد نباید مقلد باشد باید مجتهد باشد. دین‌شناس باشد با تقوا باشد. اموال و منابع عمومی را درست نگهداری کند، دست طبقه‌بندی کند، درست حفظ کند و درست در جامعه تقسیم کند. عدالت اقتصادی «و یقیم حجّهم و جمعتهم» عبادات اجتماعی و عبادات جمعی را تقویت کند مثل حج و مثل نماز جمعه که این‌ها مسائل حکومتی است. نمازجمعه حلقه وصل حاکمیت و مردم است مشکلات این را باید به او بگوید و وظیفه هر دو را بگوید و بهم وصل باشند. حج کاملاً مسئله سیاسی است. امیرالحاج را حاکم باید تعیین کند. اعلام عید را حکومت باید بگوید. این‌ها مسائل حکومتی است و مالیات و زکات و صدقات، مالیات‌های واجب و مستحب و مسائل اقتصادی جامعه و وجوهات را، این مسائل را درست حل کند. حکومت مسئله کوچکی نیست یا عدالت را تقویت می‌کند یا ظلم را، یا کفر را دارد تقویت می‌کند یا ایمان را. حکومت یا دارد خانواده‌ها را متلاشی می‌کند یا خانواده را تحکیم می‌کند. حکومت یا عقل و علم و عقلانیت را در جامعه رشد می‌دهد یا سرکوب می‌کند. چطور به این مسائل بی‌تفاوت هستی و می‌گویی این‌ها مهم نیست و ما سیاسی نیستیم؟ مهم نیست چه کسی به حکومت می‌رود و چه کسی بر شما حکومت می‌کند؟ در حدیث قدسی خداوند فرمود به خودم سوگند «قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: لأُعَذِبَنّ» تردید نکنید بی‌شک عذاب خواهید شد چه کسی؟ «کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ» چه کسی؟ آن مسلمانانی که مسلمان هم هستند «دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ،» که حاضر باشد زیر سایه حکومت غیر اسلامی و حکومت ظالم و وابسته و فاسد زندگی کند و اسم خودش را هم مسلمان بگذارد. هم در دنیا عذاب خواهید شد تسلیم شاه می‌شوید پدرت را درمی‌اورد، تسلیم صدام می‌شوید باید نتیجه آن را ببینید که با شما چه کار می‌کند؟ فرمود در آخرت هم عذاب خواهید شد چون به دست خودتان کاری کردید که از توحید و عدالت فاصله گرفتید. - خواهش می‌کنم دوستان دقت کنید - «وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً،» حتی اگر مردم در زندگی‌های شخصی‌شان آدم‌های نیکوکار و متدین و باتقوا باشند ولی آن جامعه عذاب خواهد شد. آقا من شخصاً خودم متدین هستند مثلاً خانواده خودم حجاب و نماز و عبادات‌شان هست ولی با مسئله حکومت کاری ندارند. خداوند فرمود به خودم سوگند جامعه‌ای را که به ولایت و حکومت و حاکمانی که دین ندارند، فاسد و ظالم و وابسته هستند به اسلام کاری ندارند به عدالت کاری ندارند عذاب خواهند شد ولو آن مردم متدین شخصاً «فی اعمالها» در اعمال شخصی خودشان آدم‌های مهربان و نیکوکاری باشند و اهل خیرات باشند. برعکس «وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ،» ولی اگر جامعه مسلمانی باشد که «دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ،» برای تشکیل یک حکومت هرچه اسلامی‌تر و عادلانه‌تر تلاش کرده است نسبت آن را با مسئله و حاکمیت و عدالت و رهبری روشن کرده، گناهان شخصی آن‌ها را عفو می‌کنم، «وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.» حتی اگر مردم آن جامعه در زندگی شخصی‌شان گاهی اهل گناه و ظلم‌های کوچک شخصی باشند چون جلوی ظلم بزرگتر را گرفته‌اند. از این واضح‌تر؟ آیات متعددی از قرآن در برابر این‌هایی که می‌گویند من شخصاً متدین هستم اما موضع اجتماعی ندارم و در جبهه سیاسی نیستم این‌ها را صریح رد می‌کند. «یا ایها الذین آمنوا» ای کسانی که ایمان را انتخاب کردید «اتقوا الله» خدا را به حساب بیاورید. خودتان را اداره نمی‌کنید ما خودمان را اداره نمی‌کنیم. تقوا یعنی مدیریت خود. خودتان را با خداوند تنظیم کنید «و کونوا مع الصادقین» بروید کنار صادقین بایستید یعنی من ایمان دارم تقوای شخصی هم دارم اما خودم در زندگی خصوصی‌ام. نه؛ «کونوا مع الصادقین» بروید کنار صادقین قرار بگیرید. آن وقت صادقین چه کسانی هستند؟ کسانی که پای این حرف‌ها می‌ایستند. قرآن می‌فرماید شما بعد از این عالم که برزخ است بعد قیامت، هم یک حشر فردی دارید و هم یک حشر گروهی دارید. یعنی فردی هر کسی به لحاظ اعمال و ایمان و تقوا و عقاید و اخلاق خودش یک سرنوشتی برای خودش ساخته که در قیامت محشور می‌شود و یک حشر گروهی هم دارید هر کسی با آن جریان و حزبی که در دنیا بوده، حرف آن‌ها را قبول داشته و دنبال آن‌ها راه افتاده و برای آن‌ها کف زده، همه شما با هم در یک صف محشور می‌شوید. پس یک حشر حزبی، اجتماعی دارید، حشر حکومتی، حشر جریانی، حشر جبهه‌ای، یعنی ما یک حشر فردی داریم بخاطر اعمال شخصی. دوم این که در دنیا کنار چه کسانی بودیم و برای چه کسانی کف زدیم؟ در دعوا و درگیری‌ها کجا گفتیم بی‌طرف هستیم و سکوت کردیم. در نبرد حق و باطل طرف چه کسی را گرفتیم. یا اصلاً گفتید من بی‌طرف هستم. امام رضا(ع) فرمودند این‌جا عاشق هرکس و هرچه هستید در آخرت با او محشور می‌شوید. فرمودند ولو حجر. در دنیا به یک سنگ عشق بورزی در قیامت در ردیف آن سنگ برانگیخته می‌شوی. در آخرت مثل حیوانات محشور نشوید. قیامت باید بگردید انسان پیدا کنید و فرصت انسان شدن این‌جا زیاد است. خب این‌ها را به ما می‌گویند. قرآن که به ما می‌گوید غیر از اعمال فردی مسئول اعمال اجتماعی‌تان هم هستید «یَوْمَ نَدْعُو...» آن روزی که صدا خواهیم زد فراخوان می‌کنیم «کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ...» همه شما را دسته دسته هر کدام با رهبران‌تان، در دنیا دل‌تان با هر گروهی بودید در آخرت آن‌جا با هم خواهید بود همه شما را یک جا می‌برند «فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا» (اسراء/ 71)؛ به اندازه ذره‌ای به شما ستم نخواهد شد بعضی‌هایتان شرمنده خواهید بود و بعضی‌هایتان هم کارنامه‌تان را دست‌تان می‌گیرید و از خوشحالی فریاد می‌زنید که «... هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ» (حاقه/ 69)؛ آی همه بیایید کارنامه من را ببینید و بخوانید. وقتی که پیامبر(ص) معاذ را به یمن فرستادند فرمودند گزینشی برخورد نکن هرچه دلت می‌خواهد بگویی! آن بخشی از اسلام که خوشت می‌آید بگویی و آن بخشی را که یک کمی برایت مشکل دارد رها کنی. فرمودند: «أنفس فی امرالله» فرمان خدا را آن‌جا اجرا کن محاسبات شخصی نکن به تکلیف خودت عمل کن خواه برایت کف بزنند یا نزنند «اظهر علی الاسلام کلّه» کل اسلام را تبیین کن «صغیره و کبیره» کوچک و بزرگ آن را. نه این که کوچک‌هایش را بگویی و بزرگ‌هایش را نگویی.

بعد از پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) به مسلمین خطاب کردند در آن خطبه‌ای که اعتراضی و انتقادی بود فرمودند «أنْتُم عِبادُاللهِ...» بندگان خدا قرار بود بعد از پیامبر(ص) این مسیر را ادامه بدهید شما «نُصُبُ أمرِهِ وَ نَهیهِ. وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحیهِ...» شما حاملان دین خدا و پرچمداران این مکتب بودید «وَ أُمَناءُ اللهِ عَلی أنفُسِکُم وَ بُلَغاؤُهُ إلَی الأُمَمِ...» شما قرار بود و قرار است که این صدا را به تمام امت‌های جهان برسانید و این نهضت را به کل جهان صادر کنید دارید چه کار می‌کنید؟ آن حرف‌هایی که زدند را یادتان رفت؟ دوباره به فرهنگ جاهلیت قبل از اسلام برگشتید؟ ظاهر اسلام را حفظ کردید و باطن جاهلیت اسم اسلام و خدا را می‌برید و دوباره دارید به همان سبک قبل از اسلام می‌خواهید برگردید و همانطور زندگی کنید؟ این همان فرق صغیر الاسلام و کبیره» است کوچک و بزرگ، و این که کل آن را بگو، و برای هر کدام‌شان به اندازه اهمیت‌شان در دین برایشان اهمیت قائل شو و اهتمام داشته باش. ما خودمان یک بخش‌هایی را کوچک می‌کنیم و یک بخش‌هایی را بزرگ می‌کنیم و می‌گوییم این بخش‌ها مهم نیست این است که مشکل پیدا می‌شود.

یک دسته افتخار می‌کنند که ما هیچ وقت مبارز نبودیم، مذهبی هم هستند! حالا غیر مذهبی و ضد مذهبی آن را کاری نداریم. ملاک ما این است که مذهبی با این تعریف از مذهب و با این قرآن و سنت حق ندارد چه حرف‌هایی را بزند. کسانی که افتخار می‌کنند من عبادات شخصی‌ام را انجام دادم، حج رفتیم به زوار آب دادیم، این‌ها عین تعابیر قرآن کریم است، مسجد تعمیر کردیم و ساختیم، هیئت داریم، قربانی دادیم، شله دادیم، آش نذری دادیم، چراغانی کردیم که البته همه این‌ها در حد خودش ارزش است. اما در قرآن هست و روایات داریم که این تیپ‌ها فکر می‌کنند این‌ها جای مبارزه و جهاد و فداکاری را می‌گیرد، این‌ها کافی است! لازم نیست شما حتماً در حوزه ظلم‌ستیزی و عدالتخواهی کاری بکنید یک فداکاری با جان و مال آبرویتان، افتخار می‌کند که ما هیچ وقت سیاسی نبودیم و سیاسی نیستیم ما مذهبی داریم که ربطی به سیاست ندارد! خب سیاست چیست؟ سیاست به معنای پدرسوختگی‌اش که خب روشن است، سیاست به معنای حقه‌بازی، قدرت‌پرستی،‌کلاهبرداری، عوامفریبی، خیانت، این که سیاست معاویه است. سیاست قرآنی که پیامبر(ص) هشتادتا جنگ به او تحمیل می‌کنند و در مدینه حکومت تشکیل می‌دهد، حضرت امیر(ع) هم همین‌طور که سه‌تا جنگ بر ایشان تحمیل می‌کنند و بعد ایشان را ترور می‌کنند، این‌ها همه سیاسی بودند مگر آدم غیر سیاسی را کسی می‌کشد. شیعه تنها مذهبی است که تمام رهبران آن را کشته‌اند. هیچ کدام از رهبران ما عمر طبیعی نکردند. آخرین رهبر هم که در غیبت است و شعار ایشان هم انقلاب و عدالت در کل جهان است. این که ما منتظر فرج هستیم به این معناست. یک عده آمدند تمام مفاهیم سیاسی را غیر سیاسی کردند. حکومت پیامبر را از نبوت آن جدا بکنند. حکومت دینی بعد از پیامبر را از وصایت پیامبر که اصل دین است و حکم خداست جدا بکنند. امام حسن(ع) سر چی سر کار آمد و سر چی سقوط کرد؟ حکومت شده براندازی شده، سیدالشهداء(ع) در کربلا، کربلا سیاسی است. کربلا یعنی بیعت با حکومت و ظلم و خلافت نکرده و همان اولی که حرکت کردند گفتند جواب بده، بیعت می‌کنی یا نه؟ سیدالشهداء فرمودند من در ملأ عام خواهم گفت خصوصی به شما نمی‌گویم. آن‌جا خواهم گفت که ما و شما کدام یکی؟ «احق بالولایه» کدامیک از ما حق حکومت دارد. یعنی من بیعت نمی‌کنم. مسئله شهادت و عاشورا سیاسی و حکومتی است. عاشورا را هم غیر سیاسی کنید. آقا امام حسین را دیگر سیاسی نکنید بگذارید ما یک حالی بکنیم و یک قمه‌ای بزنیم، آشی بخوریم و قیمه‌ای بخوریم. اصلاً اختلاف با امیرالمؤمنین(ع) سر چیست؟ محبت علی را که همه قبول دارند. در روایت اهل سنت اسناد محکم داریم که هر کس علی و فاطمه و حسن و حسین را دوست نداشته باشد یا بغض این‌ها را داشته باشد اصلاً مسلمان نیست و اهل سنت همه حضرت امیر(ع) و حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) را همه دوست دارند. چهارتا وهابی را فکر نکنید که... تازه همه وهابی‌ها هم این‌طور نیستند یک عده ناصبی خاص هستند که این‌طور دشمن اهل بیت هستند. اهل سنت محب اهل بیت هستند. آقا ولایت علی(ع) که در غذیر اعلام شده به معنای محبت علی بوده است. خب اگر آن بوده که اختلافی نبوده، آن که همه مسلمین قبول داشتند. آنچه را که همه قبول نداشتند ولایت به معنی زعامت بود. سر آن اختلاف شد که پیامبر گفتند علی بعد از من ولیّ است. هرکس ولایت من را قبول دارد ولایت علی را قبول دارد. اگر به معنای محبت است که همه قبول داشتند. به معنای زعامت و حکومت این‌جا اختلاف شد. شیعه گفت پیامبر گفته حکومت سیاسی. بعضی‌ها گفتند نه، منظور حکومت نبوده بلکه محبت بوده است! خب محبت به علی(ع) و اهل بیت(ع) هم بعد از پیامبر(ص) رعایت نشد.

می‌خواهم این را عرض کنم که این نکته مهم است توجه کنید، یک جریان منحرفی ما بین شیعه داریم که هم چیز را از آن هدف سیاسی، توحیدی، عدالتخواهانه، توحید اجتماعی و توحید عملی، راحت‌طلبی جدا کردند. اختلاف با امیرالمؤمنین(ع) سر ولایت و غدیر و سقفیه و سر حکومت بود بعد هم که حضرت امیر(ع) را ترور کردند. 21 ماه رمضان همه لباس سیاه می‌پوشند. برای چه لباس سیاه می‌پوشید؟ برای حضرت امیر. ایشان چه شده؟ شهید شده. چرا ایشان را شهید کردند؟ ایشان خلیفه مسلمین و حاکم اسلامی بوده آمدند او را ترور کردند. مخالفین سیاسی‌اش این کار را کردند. سر مسئله حکومت و سیاست بوده. همین‌طور تمام ائمه ما همین‌طور هستند. امام زمان هم که نیمه شعبان، می‌گویند آقا دیگر نیمه شعبان را می‌خواهیم چراغانی کنیم او را دیگر دست نزنید و سیاسی نکنید! او سیاسی هست. نیمه شعبان یعنی انقلاب برای کل جهان، همه رژیم‌های سیاسی جهان را سرنگون می‌کند و حکومت واحد و عدالت جهانی،‌ همه جهان شهروندان یک جهان هستند و سیاسی‌ترین مذهب اسلام که شیعه است اصلاً شروع تشیع سر مسئله ولایت سیاسی حکومت علی است که بعد از پیامبر چه کسی مرجعیت سیاسی باید داشته باشد و الا مرجعیت علمی اهل بیت(ع) و محبت اهل بیت(ع)، مرجعیت معنوی اهل بیت(ع) را همه مسلمین کم و بیش قبول داشتند آن چیزی که اختلاف بود مرجعیت سیاسی به معنای زعامت و حکومت بود. تشیع این‌طوری شروع شده است که می‌گوید در اسلام بنی‌امیه، نماز و حج و روزه و حجاب و همه چیز ظاهراً بود. اسلام اموی و اسلام علوی از کجا از هم جدا شد؟ سر مسئله نوع حکومت. عمدتاً این بود و الا معاد و توحید را که اجمالاً قبول داشتند و این اختلافات کلامی بعداً کم‌کم بوجود آمد و گسترش پیدا کرد. پس به این نکته دوم توجه داشته باشید که از کجا شروع می‌شود؟

در مورد اهمیت بلکه ضرورت اصلاح نهادهای حاکمیتی برای عدالت اجتماعی و رشد معنوی برای تعلیم و تربیت و برای عدالت، اشارات بلکه تأکیدات در منابع اسلامی یکی دوتا نیست. کسانی که از باب مخالفت با اصل دین، با حکومت اسلامی مخالفت می‌کنند با این توجیه نادرست که دینداران به دین‌شان برسند، چه کار دارند به مسائل حاکمیتی و همین‌طور بعضی دینداران راحت‌طلب و عافیت‌پرست یا بی‌دانش و سطحی که حساب دینداری شخصی را از مسئله حاکمیت، سیاست، حکومت و انقلاب جدا می‌کنند و توجه ندارند که حکومت‌ها و رهبران با استفاده یا سوء استفاده از قدرت و ثروت عمومی و امکانات اجتماعی معنویت و اخلاق فردی را هم تضعیف یا تقویت می‌کنند می‌توانند منکر و فحشا را در جامعه ترویج کنند یا می‌کنند یا با آن‌ها مبارزه کنند حکومت‌ها و رهبران سطح عقلانیت جامعه را یا ارتقاء می‌دهند یا دچار انحطاط می‌کنند. حتی دینداری فردی و معنویت شخصی و اخلاق شخصی را می‌توانند به خطر بیندازند و تضعیف کنند یا حمایت کنند و تقویت کنند و تفکیک این دو مسئله از هم امکان ندارد و توجه ندارند و کسانی نمی‌خواهند توجه بکنند یا دیگران توجه داشته باشند که رهبری و مدیریت و حاکمیت و سیاست نقش کاملاً زنده و مؤثری در تکامل یا سقوط اجتماعی و فردی انسان دارد این که رسانه، آموزش و پرورش، بیت‌المال، حکومت‌ها، مدیریت‌ها، اموال عمومی، قانون‌نویسی‌ها، عزل و نصب‌ها، تصمیم‌گیری راجع به زندگی مردم دست چه کسانی است چطور این ربطی به دین و دینداری یعنی به عدالت و بی‌عدالتی و به سعادت و شقاوت انسان‌ها می‌تواند نداشته باشد. نقش بسیار مهمی در حوزه تکامل اجتماعی، تربیت افراد و این که صلاح یا فساد را در جامعه بپراکنند و تقویت کنند و تثبیت کنند دارد. در روایات پیامبر و اهل بیت مکرر در این باب رسیده که فرمودند ریشه زشتی‌ها، تباهی‌ها و باطن انحراف‌ها و انحطاط‌ها و بی‌عدالتی‌ها را ابتدا در رهبران بسنجید. رهبران و حاکمیت‌های فاسد هستند که زشتی و تباهی را در یک جامعه تقویت می‌کنند یا تضعیف می‌کنند. همین‌طور که ریشه گسترش نیکی‌ها و شایستگی‌ها را، فضائل و خیرات را، تربیت صالح را در رهبران صالح و حکومت‌های صالح بجویید. خب این یک خط روشن که ارتباط بین صلاح و فساد فردی و معنوی با صلاح و فساد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کاملاً واضح است. یا در روایت از حضرت امیر(ع) هست که می‌فرمایند یک جامعه خوب رهبران خوبی دارد. رهبران عادل و حاکمیت رو به حقی دارد ولو مشکلاتی داشته باشد. یک جامعه فاسد مشکلی در مدیریت‌هایش دارد که این مدیریت‌ها یا به عقلانیت یا به عدالت یا معنویت که این سه‌تا سه رکن شریعت است یا درست وقوف ندارند یا التزام ندارند یا به همان اندازه عرضه آن را ندارند. امام صادق(ع) می‌فرمایند وقتی حاکمیت فاسد باشد دست اشخاص ستم‌پیشه و فاسد باشد همه حقوق پایمال می‌شود، همه ارزش‌ها از یاد می‌رود. هرچه که باطل است زنده و تقویت می‌شود. مثل مار و مور و عقرب زنده می‌شوند و در جامعه فعال می‌شوند. همه گل‌ها پژمرده می‌شوند. ستم و تباهی تقویت می‌شود، عدالت و معنویت و برادری تضعیف می‌شود. لذا اگر کسی بگوید که قدرت‌های جهانی، قدرت منطقه، قدرت ملی و قدرت محلی دست چه کسانی است و بگوید این‌ها اهمیتی ندارد و ما به سیاست و این مسائل کاری نداریم دین‌داری فردی جدا از مسائل اجتماعی و سیاسی است خلاف صریح بسیاری از فرمایشات قطعی پیامبر خداست و اهل بیت ایشان و شاگرد اول‌های مکتب ایشان است. این که قرآن از قول انبیاء می‌فرماید که: «قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ» (قصص/ 17)؛ خدایا به من لطف کردی، نعمت‌هایی به من دادی که بتوانم این مأموریت بزرگ را انجام بدهم متقابلاً من به صراحت تعهد می‌کنم که هرگز در کنار هیچ بزهکاری قرار نخواهم گرفت. در برابر هیچ مجرمی سکوت نخواهم کرد. قرآن می‌فرماید فکر نکنید اگر شما ظلم جهانی را یا حکومت‌ها و قدرت‌های فاسد را به حال خودشان بگذارید آن‌ها هم شما را به حال خودتان می‌گذارند! یا چون این قدرت‌ها سر منافع خودشان با هم درگیر هستند دیگر با شما کاری ندارند. نه؛ این‌ها در برابر شما با هم متحد می‌شوند که شما را از سر راه بردارند و شما را خورد و له کنند. خداوند به پیامبرانش می‌فرماید که ما و شما شریعت داریم، قانون و سبک رفتار، آموزش دادیم، آیین‌نامه دادیم طبق آن عمل کنید. «فَاتَّبِعْها» همین خط را بروید «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» (جاثیه/ 18)؛ دنبال کسانی که همین‌طور حرف می‌زنند یک چیزهایی می‌گویند و خودشان نمی‌دانند «لایعلمون» خودشان نمی‌دانند چه می‌گویند نمی‌توانند از حرف و ادعایشان دفاع کنند. هیچ استدلالی برای حرف‌هایشان ندارند منتهی صداهایشان بلند است. رسانه دارند، برج درست می‌کنند، دنبال این‌ها راه نیفتید. بلند بلند صحبت می‌کنند ولی هیچ پایگاه درست منطقی وعلمی ندارند. این‌ها هوس‌های جریان‌ها و گروه‌های مختلف است. دنبال این‌ها راه نیفتید. «إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا...» این‌ها تو را از خداوند بی‌نیاز نمی‌کنند. این‌ها پاسخ مشکلات شما نیستند. این جریان‌ها را بر راه خداوند ترجیح نده – این تعبیر خیلی مهم است - «وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ...» ستمگران با هم متحد می‌شوند باندهای فاسد داخل کشور با خارج از کشور با هم گره می‌خورند. ائتلاف‌های سیاه و شوم بوجود می‌آورند این‌ها آیات قرآن است. «وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ...» این‌ها پشت هم ایستادند به هم کمک می‌کنند درست است که با همدیگر مثل دو سگ هستند بهم می‌پرند و همدیگر را می‌جوند اما وقتی از ناحیه شما احساس خطر می‌کنند شرق و غرب با هم متحد می‌شوند. «وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ.» (جاثیه/ 19)؛ اما اگر می‌خواهید خدا کنار شما باشد، ولیّ شما باشد، دوست و حامی شما باشد شما باید تقوا داشته باشید و به وظیفه‌تان عمل کنید. دنبال طمع و ترس و این توهمات عمل نکنید. ببینید وظیفه‌تان چیست و به وظیفه‌تان عمل کنید و پای آن بایستید. اگر متقین شدید خداوند می‌فرماید من کنار شما هستم و از ظالمین نترسید.

در آیه دیگری به حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید این مسئله امامت، رهبری، ولایت، حاکمیت،‌ زعامت به هرکسی نمی‌رسد. به همه فرزندان تو هم نمی‌رسد. چون که «لاینال عهدی الظالمین» حکومت، ولایت و رهبری عهد من است، تعهد و میثاق الهی است. این تعهد الهی به ظالمین نمی‌رسد کسانی که حقوق را رعایت نمی‌کنند و عدالت سرشان نمی‌شود این نمی‌رسد. این یعنی چی؟ یعنی تقریباً همه حکومت‌های دنیا نامشروع هستند یا به دین التزام ندارند یا آگاهی ندارند یا عقیده ندارند دنبال همان «أهوائهم» منافع خودشان هستند. حضرت موسی(ع) وقتی برای وحی می‌روند به حضرت هارون(ع) می‌گوید شما رهبری این‌ها را به عهده بگیر. امتی که هجرت کردند «و أصلِح» دائم باید اصلاح کنی. این که بگوییم این‌ها که انقلاب کردند آمدند برده‌هایش علیه فرعون آمدند قیام کردند هجرت کردند با شما آمدند می‌فرماید باز هم «أصلِح» هر لحظه در خطر انحراف است، دائم اصلاح کن، دائم نظارت کن، دائم وضعیت موجود را با شعارها و ارزش‌های انقلاب و نهضت توحیدی بسنج «و لاتتبع سبیل المفسدین» یک عده هستند ادعای اصلاح می‌کنند ولی در واقع مشغول افساد هستند دنبال آن‌ها راه نیفت. هرچند هم صدایشان بلند باشد قدرت رسانه‌ای‌شان، تبلیغات‌شان، تهدیدهایشان، تطمیع‌هایشان دنبال این‌ها راه نیفت. این عهدالله، یعنی قرآن کریم می‌فرماید حکومت و امامت عهد الهی است حق ندارید این حکومت را در اختیار هر کسی قرار بدهید یا بگویید ما به مسائل حکومتی و سیاسی کاری نداریم یا به مسائل قدرت در سطح جهان، ابرقدرت‌ها و وضعیت سیاسی را کاری نداریم این خلاف صریح قرآن است و صدها آیه صریح و بقیه آیات هم با واسطه به این مسئولیت و تعهد اجتماعی نسبت به گسترش توحید و عدالت در سطح جوامع بشری اشاره و تأکید داشته است.

×××

حضرت امیر(ع) در نمازجمعه مسئول مالی بازار اهواز را که دزدی کرده می‌گوید به نماز جمعه بیاورید او را شلاق بزنید. نمازجمعه برای این کارها هم هست. مسئول بازار مالی، مسئول اقتصاد خوزستان و اهواز بوده، از اموال مردم دزدی کرده، حضرت امیر(ع) می‌گوید او را جلوی مردم به نمازجمعه بیاور و بزن. یک جایی باید مطالبات مشروع مردم مطرح بشود و طبق قانون اساسی رفتار شود ما در قانون اساسی در این باب سه، چهارتا بند داریم این جزو فرهنگ شیعه است. فرق حضرت امیر(ع) با معاویه همین است. حضرت امیر(ع) با این که معصوم و منصوب الهی است می‌گوید فکر نکنید که نقد کردن من، نهی از منکر، استثقال برای من سنگین و سخت است. بیایید من را امر به معروف و نهی از منکر کنید. با این که معصوم است. حضرت امیر خودش را عرضه کرده، ما امام معصوم منسوب و مصداق حکومت منسوب معصوم الهی امیرالمؤمنین است. لااقل عقیده شیعه این است. ایشان به مردم می‌گوید من آن‌طوری که وارد کوفه شدم ببینید وقتی از حکومت بیرون می‌آیم اگر «بغیر رحلتی هذه» به غیر این، آنچه که با آن به حکومت آمدم اگر دیدید وقتی بیرون می‌روم دارم «فأنا من الخائنین» من خائن هستم. این علی است که وقتی اول آمدم جیبم خالی است و وقتی دارم از حکومت بیرون می‌روم 5تا ویلا و 4تا خانه و 3تا حساب بانکی دارم من خائن هستم! خب این علی ماست. او به مردم می‌گوید از من سوال کنید ما باید این فضا را بوجود بیاوریم و الا مشکلات عادی اجتماعی تبدیل به مسائل سیاسی ضد نظام می‌شود و دشمنان ما می‌آیند این وسط از این‌ها سربازگیری می‌کنند. اسلام را باید از بالا به پایین درست اجرا کنیم. مأمون می‌خواهد بگوید ما حکومت اسلامی هستیم می‌خواهیم احکام شرع را اجرا کنیم می‌گوید خب این دزدی کرده می‌خواهیم انگشت او را قطع کنیم. او می‌گوید خب حق ما را خوردند فلان‌جا این‌طوری شده و... گفت نه، حکم اسلام را ما اجرا می‌کنیم. خب حقه‌باز تو برای اسلام سر کار آمدی؟ تو اگر برای اسلام آمدی خب همه چیزت را تحویل حضرت رضا می‌دادی می‌رفتی. تو حضرت رضا را مسموم می‌کنی تو برای اسلام آمدی؟ آن شخص می‌گوید اگر قرار است احکام اسلام را اجرا کنید اول باید دست خودت قطع بشود. مأمون عصبانی می‌شود. حضرت رضا(ع) می‌گوید ایشان از شما یک سؤال کرد آن سؤال را جواب بده. یک تقسیم می‌کنند که می‌گویند امنیت زنده و امنیت مرده! امنیت مرده، امنیت گورستانی وقتی نگذاری هیچ وقتی تکانی می‌خورد اسم این امنیت نیست خفقان تعبیر می‌شود امنیت مرده. امنیت زنده این است که تکاپو و نشاط و فعالیت باشد ولی هیچ کس جرأت نکند حدی را زیر پا بگذارد و به حقوق دیگران تجاوز کند این امنیت اسلامی و امنیت زنده می‌شود. امنیت اعتراض در قرآن داریم. یعنی باید فضایی ایجاد کنیم که کسانی که منتقد یا معترض به یک وضعی در مدیریت‌ها و حکومت‌ها در یک فضای سالم امن بدون تهمت و دروغ و شایعه و توهین بتوانند امر به معروف و نهی از منکر کنند. امر به معروف و نهی از منکر که می‌گویند در ردیف نماز واجب است و در روایت داریم که از نماز واجب‌تر است از همه احکام مهم‌تر است چون اگر این نباشد بقیه هم شل می‌شود و از بین می‌رود ولی این که باشد بقیه را هم احیاء می‌کند. امر به معروف و نهی از منکر خط دفاعی از همه احکام است. گاهی این مشکلات را یک اداره حکومتی،‌ وعده یک مسئول، یک دروغ، یک شایعه، ایجاد می‌کند تا تهش کسی کمک نمی‌کند می‌گویند برو جمعش کن! چه چیزی را برو جمع کن؟! یک حادثه انسانی است. مقدماتی دارد، مؤخراتی دارد، عواملی دارد، آخرش نباید بگویند جمعش کن. اول باید مواظب باشیم نریزد. سر یک حق شرعی قانونی حق‌شان پایمال شده، کسی را نمی‌بیند و در دسترس نیست که به او بگوید حق من پایمال شده و این‌جا دارند این کار را می‌کنند. نه قانون بلد است نه وکیل دارد، نمی‌داند چطوری واکنش نشان بدهد؟ یک واکنش خشن غیر قانونی نشان می‌دهد این کافی است! بعد همه سیستم باید بسیج بشود این را مهار کند. درحالی که ریشه مسئله در جای دیگری است.

حضرت امیر(ع) دارند توی کوچه می‌روند می‌بینند یک جوانکی دارد استمناء می‌کند بعد که آمد یکی روی دست او زد گفت این تعزیر تو. بعد به او گفتند چرا ازدواج نمی‌کنی؟ گفت پول ندارم. حضرت امیر(ع) او را رها نمی‌کند تا باز موقع دیگر موقع زنا او را بگیرد. بلکه دستش را می‌گیرند به دارالحکومه می‌برند به او وام می‌دهند و می‌گویند موردی داری بگو و الا ما برایت پیدا کنیم ازدواج کنی. خب می‌توانیم یک مشکل اجتماعی را مدیریت نکنیم بشود ناامنی اجتماعی. چندتا مؤسسه‌های خصوصی و بانکی داشتیم یا بانک‌های دولتی ما در همین رسانه‌های رسمی کشور، 3 – 4 سال مدام تبلیغ کردند مردم اعتماد می‌کنند و می‌گویند در رسانه رسمی تبلیغ می‌شود و اغلب مردم هم که دنبال پول مفت هستند می‌خواهند یک پولی بگذارند دو برابر بردارند خب می‌رود و نتیجه‌اش این می‌شود که در هر خیابانی جلوی یکی از این بانک‌های دولتی یا خصوصی جمعیتی ایستادند که می‌خواهند پول‌هایشان را پس بگیرند. «صَدِیقُ کُلِّ اِمْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ.» فرمودند عقل را دوست خود بدانید چه فرد، چه جامعه، چه حکومت، هرجا عقل نیست دشمنی است. دشمن پا می‌گیرد. با مشکلات اجتماعی عقلانی مواجه بشوید. هرکس عقل‌گرایی را در مدیریت و امنیت جامعه نفی می‌کند این دشمن ماست. مواجهة عقلانی، مدیریت عقلانی مشکلات، تدبیر در روایت. جامعه ایمانی یعنی جامعه‌ای اهل تدبیر. تدبیر یعنی قدرت پیش‌بینی. یعنی وقتی این اتفاق می‌افتد بعد چی، بعد چی؟ قدرت پیش‌بینی. یک بخشی به نام پیشگیری داریم خب این علم می‌خواهد، شناخت جامعه می‌خواهد و سازماندهی و پاسخگویی.

راجع به امنیت حریم اشخاص، امنیت در امر به معروف و نهی از منکر. حتی 11 سوره آل عمران بعضی مفسرین راجع به آزادی اجتماعات مشروع قانونی برای طرح مشکلات اجتماعی و امر به معروف و نهای منکر نقل می‌کنند مردم، آدم‌های سالم، مردم متدین، خانواده شهید است از یک مدیریت یک اداره‌ای انتقادی دارد این را سازماندهی بکنند به یک شکلی که بشود در یک فضای سالم حرف‌هایش را بگوید و مسئئلین هم پاسخ بدهند. حضرت رضا(ع) فرمودند فرق جد ما علی‌بن‌ابیطالب با اموی‌ها این بود که بیش از مردم یا دست‌کم به اندازه آن‌ها روی خودشان و روی مسئولین حکومتی خودش نظارت داشتد. می‌دانید حضرت امیر(ع) بیرون از دادگاه‌ها و شرطه، شرطه که باتقواترین آدم‌ها را برای پلیس می‌گذاشتند. برای دادگاه‌ها و نهادهای حکومتی افرادی داشتند که دوتا خیابان آن طرف‌تر، بازرسین ویژه امیرالمؤمنین از مردم و ارباب رجوعین می‌پرسیدند که توی این دادگاه و پاسگاه و کلانتری رفتی کسی از تو رشوه خواست؟ کسی به تو توهین کرد؟ با تو چطور مواجهه شدند؟ ما آدمی داریم که قاضی بوده و از یاران خاص امیرالمؤمنین(ع) جناب ابوالاسود دوئلی که از پدران نحو و ادبیات عرب است و از یاران خاص امیرالمؤمنین است صبح او را قاضی کرده، عصر نیروی اطلاعاتی حضرت امیر گفت شما این را قاضی توی دادگاه گذاشتید این تند حرف می‌زند صدایش بلند است! حضرت امیر(ع) وقتی مطمئن می‌شوند همان روز او را عزل می‌کنند. او می‌آید پیش حضرت امیر(ع) شکایت می‌کند و می‌گوید: «لمعزلتنی» در ضمن ببینید حضرت امیر(ع) او را طوری تربیت کرده که نیروی تحت امر می‌آید سؤال می‌کند که چه کار کردم که عزل شدم؟ این‌ها تربیت علی(ع) است. «أخُنتُ أجنیتُ؟» خیانت کردم؟ دزدی کردم؟ «أ جَنَیتُ» یا جای مظلوم و ظالم را عوض کردم و جایی به ناحق حکم دادم؟ چرا عزل شدم؟ حضرت امیر(ع) فرمودند: «ما خُنتُ و لا جنیتَ» نه تو آدم پاک و سالم هستی، نه خیانت مالی کردی، نه جنایت کردی، نه حکم بد دادی. گفت پس چی؟ فرمودند صدایت را بلند می‌کنی! به من گزارش دادند که در دادگاه صدای تو از صدای شاکی و متهم بلندتر است. گاهی داد می‌زنی. داد هم صدایت از آن‌ها بلندتر است. سؤالات و اشکالاتی که گاهاً از ناحیه مردم می‌آید ولو بخشی از آ‌ن‌ها هم دروغ می‌گویند و ظالم هستند و مظلوم‌نمایی می‌کنند اما یک بخشی را واقعاً باید جدی گرفت. طرف می‌آید می‌گوید این اموالی که بدهکاران بانکی به حکم یک دادگاهی توقیف می‌شود بعد طرف ندارد بیاورد بدهد، مدام پول روی پول اضافه می‌شود ما به اسم آن کاری نداریم، به مسمّای آن کار داریم به اتفاقی که می‌افتد کار داریم. می‌گویند که بعضی از کسانی که در بانک‌ها یا در دستگاه قضایی بودند یا ارتباط دارند فامیل هستند رفیق هستند یا بازنشسته این دستگاه‌ها هستند این‌ها وارد هستند وقتی می‌بینند بدهی دارد نمی‌تواند بدهد چیزی دارد به فروش و حراج می‌گذارند. این یک ساختمان و ملکی برای یک خانواده‌ای را به یک دهم یک قیمت، به معرض فروش می‌گذارد و خودشان هم با ارتباط داشتند خودش آن را برای خودش می‌خرد. مثل این که عقل عملی فلج شده است.

×××

اصل دوم؛ رعایت ظرفیت اجتماعی است. از یک طرف قاطعیت در اجرای عدالت و امنیت و از یک طرف رعایت ظرفیت مردم. ظرفیت اجتماعی یعنی هر جامعه‌ای در هر دوره‌ای یک ظرفیتی دارند مثل ظرف شیر است اگر بیش از اندازه بجوشد سر می‌رود و اگر کمتر باشد قابل استفاده نیست و به مسیر طبیعی‌اش نمی‌افتد. به اندازه جوشیدن، به اندازه جوشاندن رعایت ظرفیت مردم و این ظرفیت در روایات حضرت رضا(ع) داریم که می‌فرمایند به سؤالات ناگفته مردم هم جواب بدهید چه برسد به سؤالات گفته مردم. حضرت رضا در 3- 4 صفحه رساله مکتوبی دارند تحت عنوان «محض الاسلام»‌ یعنی اسلام ناب، آن‌جا به حکومت و خلافت بنی‌عباس که آن موقع ابرقدرت جهان بود. می‌فرمایند که: «استعمال السفهاء» افراد نادان را سر کارها گماشتن و گذاشتن، افرادی که عرضه کافی و تخصص کافی ندارند، مسئولیت‌های مهم اجتماعی در باب جان و مال مردم، ناموس مردم، حقوق اقتصادی مردم، معاملات مردم، رسانه، تعلیم و تربیت، افراد سفیه و ناوارد را گذاشتند. می‌فرمایند «والإستئثار» یعنی رابطه‌بازی، «والبرائه من ابی موسی اشعری» زمان ابوموسی اشعری کجا، زمان حضرت رضا(ع) کجا؟! می‌فرمایند یک بخشی از اسلام ناب برائت و تنفر از ابوموسی اشعری «و شیعته» و خط ابوموسی اشعری است. خط ابوموسی اشعری، خط اسلام آمریکایی است که می‌ایستد در لحظه‌ای که باید ریسک کند و فداکاری کند مقدس مآبی درمی‌آورد. ایشان به فرمایشات حضرت امیر(ع) اشاره می‌کنند، سه‌تا جمله از حضرت امیر(ع) را در این باب بخوانم که حضرت رضا(ع) مورد تأکید قرار می‌دهند یعنی نبض جامعه در دست‌مان باشد. حتی ممکن ماست توهماتی در ذهن مردم و افکار عمومی مردم بیاید که دروغ هم باشد ولی نمی‌توانیم بگوییم چون دروغ است ما به آن کاری نداریم. حضرت امیر(ع) فرمودند: «أَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ...» عذرت را شفاف بگو و نگذار هیچ سوء تفاهمی بوجود بیاید. یک ضعف مهم در نهادهای حکومتی ما مسئله روابط عمومی است. روابط عمومی یک طرفه شده، روابط عمومی یعنی بتواند افکار عمومی را در رابطه با کرده‌ها و ناکرده‌های هر سیستم و دستگاه درست توجیه کند به شبهات و سؤالات‌شان درست جواب بدهد حتی اگر غلط باشد. یک نظرسنجی، نبض اجتماعی، نه نظرسنجی‌هایی که در انتخابات است نظرسنجی می‌کنند ولی خلاف درمی‌آید. آدم نمی‌فهمد مردم چه میگویند؟ یک لحظه تصمیم‌های هجومی! حضرت می‌فرمایند تا می‌توانید بار مردم را سبک کنید و هزینه سبک بدهند «وَتَخْفِیفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَیْهِمْ، وَتَرْکِ اسْتِکْرَاهِهِ إِیَّاهُمْ عَلَى مَا لَیْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ؛» مشکلات زندگی را از دوش مردم تا می‌توانید بردارید. زندگی برایشان راحت‌تر بشود. و مردم را مجبور به کاری که از عهده آن برنمی‌آیند نکنید. دوتا فرمان مهم در حکومت دینی که برای رعایت نظم و امنیت و انسجام اجتماعی لازم است. بعضی جاها که امنیت و نظم اجتماعی بهم می‌ریزد جامعه‌شناسی درستی نیست. اتفاقاتی که دارد کف خیابان و زیر پوست جامعه می‌افتد در جریان نباشد.

یک تعبیر عجیبی حضرت دارند می‌فرمایند یکی از جاهایی که حکومت شکاف برمی‌دارد و از خدا و از مردم فاصله می‌گیرد این است که مسئولین پرده‌نشین می‌شوند از توی مردم بیرون می‌آیند و این اتفاق به تدریج می‌افتد. یعنی با تاکسی و اتوبوس و کنار خیابان و مغازه و نانوایی به خاطر گرفتاری نمی‌روی یا بخاطر مسائل امنیتی یا هر چیزی، یا این که ما را می‌شناسند ممکن است چیزی از ما بخواهند، فحشی بدهند، نقدی بکنند یا تحویل بگیرند، به هر دلیلی. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند به هر دلیلی مدیران جامعه از مردم فاصله پیدا کردند 7- 8تا خطر بزرگ بوجود می‌آید که یکی از آن‌ها این است – خیلی عجیب است – کوچک شمردن آنچه نزد مردم بزرگ است و بزرگ شدن آنچه که نزد مردم کوچک است! یعنی یک مسائل بی‌اهمیتی که در جامعه درجه سه است ولی در ذهن تصمیم‌گیران مسئله درجه یک می‌شود. یک چیزهایی که برای مردم در جامعه خیلی مهم است گرفتار آن هستند مدام حرفش را می‌زنند و در جلسات تصمیم‌گیری اصلاً راجع به آن صحبت نمی‌شود مگر به عنوان مسئله پنجم و دهم! این خیلی تعبیر عجیبی است. جامعه شناسی سیاست، نبض جامعه در دست بودن، فرمودند باید بین مردم باشید دقیق و روزبه‌روز اطلاع داشته باشید لابلای مردم است. خانه فقرا بروید. تقریباً مسئله‌ای کف جامعه اتفاق نمی‌افتد الا این که یک جوری در جریان است. برای این که رابطه‌اش با مردم علاوه بر راهکارهای رسمی حکومتی مستقیم برقرار است. مستقیم با کف جامعه و با منتقدین ارتباط دارد و مسائل به او می‌رسد، گوش می‌کند، جواب می‌دهد، انتقادپذیر است. انتقادهای خیلی تند و خیلی با سعه صدر، با آن‌ها خیلی مهربان‌تر و با محبت بیشتر و جواب داده، کاملاً عین دوتا آدم حسابی و عین دوتا شهروند. این تعبیر که فرمودند ترک استکراه، یک کاری کنید مردم از آنچه که خوش‌شان نمی‌آید خلاف شرع هم نیست جزو حقوق‌شان است بدشان می‌آید این کار را انجام ندهید، رضایت مردم مهم است اگر خلاف رضایت خدا نباشد.

حضرت امیر(ع) یک تعبیر دیگر به خلیفه قبلی دارند که در شورش و براندازی اولین انقلاب مخملی، جمعیتی از یمن، از بصره، از مصر به مدینه آمدند درخواست‌هایشان را دادند مدتی آنجا بودند و جلوی دارالحکومه تحصن کردند و خیمه زدند، و طبق بعضی از نقل‌ها بین یک تا سه ماه اطراف دارالحکومه چادر زدند مثل همین انقلاب‌های مخملی که الآن می‌شود درخواست‌هایشان را می‌دهند خیمه می‌زنند و می‌گویند نمی‌رویم تا جواب بدهید. بعد در یک لحظه خاصی که اوضاع بحرانی می‌شود توی دارالحکومه می‌ریزند و ساختمان‌های حکومتی را اشغال می‌کنند تمام! عین این کار زمان خلیفه سوم شد و بعد ریختند و خلیفه کشته شد. حضرت امیر(ع) می‌گفت به اعتراضات مردم جواب بدهید ولی خلیفه‌کشی ممنوع است و از جان خلیفه تا آخر دفاع کرد. بعد یک تعبیری آن‌جا دارد حضرت امیر(ع) به ایشان می‌گوید که بعضی جاها کسانی را گذاشتی که علیه آن‌ها هیچ مدرکی نداری، فاسد نیستند اما مردم آن‌جا از این خوش‌شان نمی‌آید. به تعبیر امروز می‌گویند با او حال نمی‌کنند. حضرت می‌گویند خوب او را بردار. یک بخش از مدیریت این است که آن‌هایی که می‌خواهی مدیریت‌شان کنی تو را قبول داشته باشند. حالا سوء تفاهم بوده نتوانسته سوء تفاهم را برطرف کنی او را نمی‌خواهند. فرمودند چرا عوضش نمی‌کنی؟ رضایت مردم شرط مهم است. این‌جا هم می‌فرمایند: «فَلْیَکُنْ مِنْکَ فِی ذَلِکَ أَمْرٌ یَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیَّتِکَ،» به مردم اعتماد کن. اولش یک مدتی یک عده‌ای سوء استفاده می‌کنند، ممکن است دزدی بکنند و زرنگ‌بازی دربیاورند بعد کم‌کم اصلاح می‌شود. یادتان است این فروشگاه‌هایی که می‌آیند آزاد برمی‌دارند اول که آمد من شنیدم خیلی دزدی می‌شود کم‌کم یک سال، دو سال، سه سال که گذشت گفتند کم شده، چون یک عده دزد حرفه‌ای هستند کم‌کم گیر می‌افتند بقیه مردم اول حریص هستند بعد کم‌کم خودشان به خودشان احترام می‌گذارند. حضرت امیر(ع) گفت یک کاری باید بکنی که مردم خودشان بیایند خوداظهاری بکنند و خودشان بگویند چقدر دارند و مالیات آن را بدهند. و حضرت امیر(ع) فرمودند این اتفاق نمی‌افتد مگر دوتا کار اتفاق بیفتد: 1) مالیات شفاف و عادلانه بگیری، شفاف و عادلانه هم مصرف کنی و به مردم بگویی کجا مصرف کردم؟ که نگویند خودشان خوردند و بردند ما مالیات بدهیم که چه بشود. یعنی ببینند که دارد خرج خودشان می‌شود. 2) از اعتماد به مردم شروع کن. ولی اگر دیدی کسانی دزدی می‌کنند دروغ می‌گویند و خیانت می‌کنند آن‌ها را تنبیه کن. ولی اول فرمودند می‌خواهی بروی گوسفند یا شتر زکات بگیری خودت نرو آن چاق‌هایش را و بهترهایش را جدا کن، فرمودند به خودشان بگو که انتخاب کنند یا بدون گزینش گله را نصف کن، نصف آن را نصف کن، همین‌طور هرچه که شد. خب اعتماد به مردم، ظرفیت اجتماعی را رعایت کردن، مردم بین خودشان راجع به ما چه پچ پچی می‌کنند؟ درست یا غلط؟ فرمودند که همانطور که شما قبلاً راجع به مسئولین قبلی می‌نشستید نظر می‌کردید نگاه‌شان می‌کردید نظارت می‌کردید نقل می‌کردید حالا که شما سر کار آمدید مردم دارند به شما نظارت می‌کنند چطور وقتی شما نبودید یک کسانی دیگری مسئول بودند می‌گفتید فلانی را نگاه دارد چه کار می‌کند؟ حضرت فرمودند حالا عین این حرف‌ها دارد راجع به تو در مجالس خانگی، در محافل مردم می‌گویند. حواست باشد. و خداوند از زبان مردم گاهی داوری می‌کند- این خیلی چیز عجیبی است – یعنی افکار عمومی و وجدان عمومی وقتی بگوید یک کسی خوب است ممکن است اشتباهات کوچک موقت بکند اما در درازمدت درست قضاوت می‌کند. چنان که الآن راجع به علی و معاویه در جهان اسلام بالاخره قضاوت درست شده است. امروز شما شیعه یزید ندارید اما شیعه حسین دارید. فرمودند حسن ظن به مردم، به نحوی که مردم بفهمند به آن‌ها حسن ظن و اعتماد دارید. اگر اعتماد کنید و آن‌ها هم اعتماد کنند خیلی احتیاجی به نیروی فیزیکی نیست. اعتبار و اعتماد ایجاد کن دیگر لازم نیست سیاهی لشکر هم آن‌هایی که باید بترسند بترسند و آن‌هایی هم که باید اعتماد کنند اعتماد کنند. فرمودند روشی پیش بگیری که مردم احساس کنند واقعاً به مردم اعتماد داری. مردم باور کنند که تو به آن‌ها اعتماد داری. چاپلوسی مردم را نمی‌کنی. چون همه هندوانه زیر بغل مردم می‌گذارند مردم عزیز! ولی می‌خواهند از مردم سواری بگیرند. به اسم مردمسالاری مردم‌سواری می‌کنند! «فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یَقْطَعُ عَنْکَ نَصَباً طَوِیلاً.» فرمودند اگر بتوانید بین خودتان و مردم اعتماد متقابل ایجاد کنی که مردم بگویند این‌ها امین و راستگو هستند این‌ها واقعاً ملاحظه منافع ما را می‌کنند، این‌ها فاسد نیستند، این‌ها خائن و راحت‌طلب نیستند به فکر ما هستند. اگر بتوانید کاری کنید که مردم به شما اعتماد کنند و از آن طرف بدانند و باور کنند که شما هم به مردم اعتماد دارید به جز اقلیت مفسد. آن وقت «یَقْطَعُ عَنْکَ نَصَباً طَوِیلاً.» مشکلات بسیاری از حکومت کم می‌شود و حل می‌شود. خیلی جاها اصلاً لازم نیست نیرو داشته باشید، ‌آتوریته و اعتبار شما کار می‌کند لازم نیست اصلاً آن‌جا باشید. ببینید چه حرف‌های قشنگی هزار و چند صد سال پیش این حرف‌ها گفته شده که اصلاً مفهوم مدرن سازمان، سازماندهی، تشکیلات، سرمایه اجتماعی، این چیزها آن موقع مطرح نبوده است.

فرمودند امنیت اجتماعی و نظم اجتماعی یک علامت دارد. «قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ،» ببین مردم حکومت تو برایشان چقدر سنگینی می‌کند. انگار روی سینه‌شان نشستی که مرتب بگویند کی بشود که دوره این و دوره این‌ها به سر بیاید؟ بروند؟ «اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ» یعنی زیاد شمردن و سنگین دانستن دولت آن‌ها که آقا بس است دیگر، کی می‌شود که بروید. حضرت رضا(ع) می‌فرماید ببینید این سنت جد ما علی است. حضرت علی(ع) می‌فرمایند که مدیریت غلط و ضعیف، مدیریتی است که مردم یا زیرمجموعه‌ات بگویند که کی باشد بروید. استقصال دولهم، هرچه این استصقال دول، یعنی سنگین شمردن سایه سر شماها، ماها، کمتر باشد معلوم می‌شود آن مدیریت مردمی‌تر است. «وَتَرْک اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ؛» استبطاء یعنی کُند شمردن، انقطاع مدت یعنی پایان یافتن دوره. مردم نگویند ای بابا چقدر دیر می‌گذرد! حضرت امیر(ع) فرمودند این مدیریت شکست خورده است که مردم مدام آه می‌کشند که دوره این‌ها تمام شود که یکی دیگر بیاید، دولت دیگر و مجلس دیگری بیاید. دستگاه قضایی دیگری بیاید. «فَافْسَحْ فِی آمَالِهِمْ،» نگاه کن ببین مشکلات مردم، مطالبات‌شان چیست؟ اغلب این‌ها هم مشروع است هم زیاد نیست. می‌فرمایند همیشه در جامعه یک خواصی هستند که این‌ها موقع خطر نیستند در جنگ و مشکلات فرار می‌کنند یا حتی به دشمن ملحق می‌شوند موقع مصرف، جلوی صف هستند از همه هم طلبکارترند از همه هم بیشتر نق نق می‌زنند غر غر می‌زنند بیشتر از همه می‌خورند و کمتر از همه هم کار می‌کنند. حضرت امیر(ع) فرمودند حواست به این‌ها نباشد سراغ توده مردم، عامه مردم برو، آن ها عکس این‌ها هستند. آن‌ها کم مصرف می‌کنند، زیاد کار می‌کنند، در موقع خطر توده‌های محروم کنار تو هستند، و به کمترین چیزی هم راضی می‌شوند. یعنی مطالبات‌شان یک چیز معمولی است. مثلاً می‌گوید ما آب آشامیدنی ندارد. خب این آب خوردن کمترین حق اوست. یا این‌جا به ناموس ما مزاحمت می‌شود یک چیزهای معمولی می‌خواهند اما آن خواص هرچه بخورند سیر نمی‌شوند. مدام بیشتر می‌خواهند. «فَافْسَحْ فِی آمَالِهِمْ،» ببین این توده مردم متوسط به پایین مشکلات و مطالبات‌شان چیست؟ فَافْسَحْ، باز کن و باز بگیر آرزوها و آمال‌شان را برآورده کن. مشکلات‌شان مشکلات بزرگی نیست. آن‌ها را راضی کن. «لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ.» من می‌توانم به روش دیکتاتوری بر شما حکومت کنم من اهل آن نیستم. می‌توانم به زور این کار را بکنم. «إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ» می‌دانم چطوری آدم‌تان کنم و یک عده‌ای را چگونه اصلاح کنم، منتهی «وَ لَکِنِّی لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی» اما به خدا حاضر نیستم خودم را فاسد کنم دیکتاتور بشوم بخاطر این که شماها را اصلاح کنم. من تا جایی که توان دارم وظیفه‌ام را انجام می‌دهم و آن‌جایی که مجبور به اعمال قدرت باشم اعمال قدرت هم می‌کنم جنگ هم هست اما دیگر بیش از آن من وظیفه‌ای به زور ندارم، نمی‌توانم! خلاصه به زور که نمی‌توانم همه را به بهشت ببرم! من تلاشم را می‌کنم بیش از آن مسئول نیستم.

و آخرین محور و محور سوم؛ نظر به تحولات اجتماعی است. جامعه ثابت نیست مدام دارد عوض می‌شود الان ما و شما واقعاً فاصله‌ای که ما با پدر و مادرمان داشتیم بیشتر است یا فاصله‌ای که بچه‌های ما با ما دارند بیشتر است؟ هرچه هم که شما تلاش کرده باشید فرزندان‌تان را کنترل کنید و تربیت کنید کنار ما صدتا بلندگوی دیگر دارد با این‌ها حرف می‌زند. همین موبایل‌هایی که در جیب‌شان است، ارتباطات، رفت و آمدها، صدتا مربی دارند یکی از آن‌ها ما هستیم! بخشی از این تحول درست است، بخشی از آن غلط است. تفکیک تحولات درست از غلط. یک مسئله فوق‌العاده مهمی است. باز حضرت فرمودند نسل بعد خودتان را کپی خودتان نکنید نمی‌شود! بشود هم خوب نیست. نسل بعدتان را تربیت کنید «أدّبوا آولادکم لغیر زمانکم» نه برای زمان خودتان. قرار نیست این‌ها عین شما باشند کپی باشند، نه، او نسل بعدی است با ذهن خودش فکر می‌کند، موقعیت و شرایط جدید، اطلاعات جدید، شخصیت، همه چیز، منتهی سعی کنید راهش همین راه باشد نه این که عیناً کپی باشد. در جامعه هم همین است. مثال عرض کنم که تحولات اجتماعی با این که قانون عمومی یک چیز است و عدالت هم اجرای قانون عمومی است اما حضرت رضا(ع) می‌فرمایند حضرت امیر(ع) بخاطر رعایت شرایط زمانی و مکانی خاص قانون را تعطیل کردند به یک شیوه خاص در آن مورد خاص و به شیوه خاص عمل کردند آن چیزی که امروز به آن مصلحت نظام، ولایت مطلقه فقیه می‌گوییم. این خلاف شرع نیست بلکه مهندسی احکام شریعت است و ارتباط دادن احکام فقهی و قضایی و جزایی با اصول اخلاقی و تربیتی. یک) در مباحث فرهنگی، در «وسائل الشیعه» باب 28، حدیث اول، ص 11. ابواب «مایکتسب» ابواب مکاسب و مشاغل اجتماعی. این‌هایی که می‌آمدند فعالیت‌های هنری و فرهنگی می‌کردند آن زمان یک نوع آن چیزی بود که به آن قصّاصین می‌گفتند. قصاصین‌ها می‌آمدند تو مسجدها و محافل فرهنگی، و قصه‌هایی از گذشته بر اساس منافع اسرائیلیات ذکر می‌کردند و به عنوان تفسیر قرآن یا از این قبیل مسائل می‌گفتند هم مردم را سرگرم فرهنگی می‌کرد هم اجمالاً مباحث دینی و معنوی در آن مطرح می‌شود. «إنَّ أمیرَ المؤمنینَ(ع) رَأى قاصّا فی المَسجِدِ فَضَرَبَهُ بالدِّرَّةِ و طَرَدَهُ.» یک روز امیرالمؤمنین توی مسجد آمدند دیدند یکی محفل درست کرده همه نشستند و همین‌طور دارد به اسم کار فرهنگی هنری می‌بافد! از خودش همین‌طور جعل حدیث می‌کند مطلب می‌بافد مردم را سرگرم می‌کند، حرف‌های خوب، حرف‌های بد، مخلوط، آن هم توی مسجد به اسم تریبون فرهنگ دینی، به عنوان امر فرهنگی و کار فرهنگی. حضرت امیر(ع) فرمودند داری به مردم چه می‌گویی؟ گفت آقا مردم سرگرم هم می‌شوند و در عین حال وسط‌هایش موعظه هم می‌کنم. فرمودند موعظه را لای حرف‌های مفت؟ یعنی دین‌سازی قلابی، فرقه‌سازی؟ فرمودند او را همانجا از مسجد بیرون انداختند و طردش کردند و فرمودند دیگر نبینم که این‌طوری حرف بزنی. در عین حال، خود حضرت امیر(ع) مشوّق کارهای فرهنگی – هنری بودند و خودشان استاد فن بودند.

مثال دیگر؛ علم نجوم، همه علوم مورد توجه اهل بیت(ع) است از جمله فضاشناسی و ستاره‌شناسی که خود حضرت امیر(ع) جزو پدران این علوم هستند. در عین حال، یک شغل مهم و پردرآمدی کم‌کم پیدا شده بود که حتی در دربار حکومت‌ها منجم‌باشی می‌آوردند یک عالمه مسائل گذشته و آ‌ینده را بر اساس این که ستاره‌ها چه شده و چه می‌گویند به شیوه‌ای که انسان دیگر هیچ کاره است انگار انسان‌ها اراده ندارند و مسئولیت ندارند یعنی قطعاً این کار خواهد شد. مثلاً می‌گفت شما قطعاً زندگی‌تان متلاشی می‌شود و به طلاق منجر می‌شود! یا مثلاً نطفه بچه تو یک طوری است که بچه تو قطعاً دزدی می‌کند! این جنگ فلان می‌شود، فلانی پیروز می‌شود. مردم را بلااراده و خرافاتی می‌کرد. الآن هم خیلی رایج است. همین الآن در دنیا خیلی رایج است در ایران هم متأسفانه یکی از مشاغل همین شغل است. حتی من آدم‌هایی می‌بینم که دانشگاهی شبه روشنفکری که آیه و حدیث وقتی می‌خوانیم می‌گویند این حرف‌های گذشته است ولی این‌قدر خرافاتی هستند که پیش این‌ها می‌روند و کارهای 24 ساعت آینده‌شان را با این‌ها تنظیم می‌کنند. همین الآن این فال‌بینی و کف‌بینی و رمال‌های مدرن هستند که شنیدم در آمریکا گاهی یک سال در نوبت هستند! پول‌های عجیب و غریب می‌گیرند.

یکی از این‌ها می‌آید مسافربن‌عفیف عضدی منجم است که دارید برای جنگ با نهروان خوارج می‌روید ایشان آمده گفته نروید! این جنگ اگر اتفاق بیفتد شما قطعاً شکست می‌خورید. حضرت امیر(ع) فرمودند او را بیاورید ببینم. او را آوردند فرمودند که شنیدم به مردم می‌گویی برنامه‌ریزی برای زندگی و تلاش و فعالیت همه تعطیل، با همین حرف‌ها خودشان را سربند کنند! بله علم آسمان‌ها هست ولی تو نمی‌دانی. این آنی نیست که تو می‌گویی. فرمودند اگر مطلع بشوم به ستارگان می‌نگری و در زندگی مردم دخالت می‌کنی تو را زندانی خواهم کرد.

و آخرین حدیث، یک شخص دوجنسی است که به آن‌ها خنثی می‌گویند. روایت نقل می‌کند که گفتند آقا یک پسری است که حرکات دخترانه انجام می‌دهد به خودش می‌رساند و خودش را آرایش می‌کند. حضرت فرمودند او تقصیر ندارد. اولاً در مورد دوجنسی‌ها می‌دانید که آن مواردی که امکان ترجیح یک طرفه است هم به لحاظ پزشکی و هم به لحاظ فقهی باید آن را ترجیح داد و مواردی که نیست خودش تصمیم بگیرد که می‌خواهد مرد باشد یا زن باشد و جنسیت او به کدام طرف برود بعد باید آن باشد. حالا بعضی‌ها گفتند می‌تواند باز عوض کند ولی با مفاهیم اخلاقی اسلامی و با ابعاد دیگر شاید سازگار نباشد. بعضی‌ها می‌گویند علیه آن خشونت نشان بدهند و بعضی‌ها هم از این آدم دوجنسی دارند سوء استفاده جنسی می‌کنند. «أن النبیَّ(ص) أُتِیَ بمُخَنَّثٍ، قد خَضَبَ یَدَیْه ورجلَیْه بالحنَّاءِ،» دست‌ها و پاهایش را رنگ می‌کرد، آرایش می‌کرد و به خودش می‌رسید «یَتَشَبَّهُ بالنَّساءِ،» در مردهاست اما زیاد حرکات زنانه از خودش نشان می‌دهد. فرمودند که هر جنسیتی را که بخواهد امتحان کند چون این‌جا بوده و این مسائل و سوابق را داشته، باز مسائلی پیش خواهد آمد. ایشان را به شهر دیگری ببرید آن‌جا مناسبات اجتماعی‌اش را از صفر شروع کرد با جنسیتی که انتخاب می‌کند و تعیین می‌شود.

خوک؛ می‌گویند هرچه که مالیات ندارد پول معامله‌اش هم مالیات ندارد اما موردی است که کسی زده خوک یک آدم مسیحی را نفله کرده، حضرت امیر(ع) می‌فرمایند ضامنی و باید پول آن را بدهی.

بر کسی حد واجب شده، دزدی کرده، حدّ قطع ید واجب شده، پسر جوانی است می‌آید و حضرت امیر(ع) می‌بینند بچه بدی نیست دنبال فساد و دزدی نیست در یک موقعیت خاصی گیر کرده، فرمودند که قرآن بلدی؟ گفت بله. گفت چی؟ گفت من سوره بقره را حفظ هستم. فرمودند دستت را به سوره بقره بخشیدم یعنی حکم حد قطعی را اجرا نکردند. چون امکان اصلاح در مورد بازسازی آن شخص دیدند هست در حالی که حکم شرعی ثابت آن چیز دیگری است.

این‌ها نمونه از مواردی است که خواستم عرض کنم تحولات اجتماعی را رعایت کردن و دیدن، شخص با شخص، موقعیت با موقعیت گاهی متفاوت است. یک مورد حکم شدید دارد و یک مورد با مدارا و ملایمت. این سه اصل. یک) انسجام اجتماعی، وحدت که از طریق اجرای عدالت می‌شود. دوم) رعایت ظرفیت اجتماعی و ایجاد حس اعتماد متقابل بین مردم و مدیران و سوم) زیر نظر داشتن کف جامعه و زیر پوست جامعه و دیدن تفاوت‌ها و سیاه و سفید ندیدن همه مسائل. ببخشید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha